مقدمه باز دل، بی شکیب طلوع غمی مکرر شد. دوباره آه و اندوه به سینه خرامید و الماس سرشک، چمان و بی امان به رواق دیدگان آمد. چهل سپیده است که سپیدار غم در دل شیدائیان ریشه کرده و فراق یاران عاشورا، اشک شیعه در فرات ارادت روان کرده است، یا حسین! “و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات اربعین لیله” با عشق لقای یار، ماه محرم را سپری کردیم و در عاشورا دیده در خون نشاندیم و اینک اربعین آمد و وعده دیدار حاصل شد. امروزجابر دل با عطیه شوق به سوی کربلا راهی است و اربعین، مزار شهیدان نینوا بوسه گاه خاکساران و دل نثاران امیر حماسه و نور است. امروز هستی، حسین را زمزمه می کند و عطشناکان ولایت، عباس بن علی را می خوانند. اربعین، بیعت دوباره با عاشوراست. اربعین، بعثت جانهای ملتهب است و تکرار پیمان پایدار شیعه در غدیر اربعین، روز برائت از سلطه ستم و هنگامه عهد عاشقان شهادت است. اربعین، یادمان روزهایی است که خورشید را فراز نیزه های جهل دیدیم و بر مظلومیت فضایل، گریستیم. اربعین، تذکار آنانی است که حق نمایان، سلاح باطل گرفتند و بر روشنای حقیقت شوریدند. اینک ما عاشقان هدایت حسینی با تاسی به شاهدان عاشورا که رقص شمشیر بلا را به هیچ انگاشتند، شمشیر غم به جان خریده و "بلی" گویان اهل ولا گشته ایم و سرانجام سرخ سیدالشهدا می جوییم؛ زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت زان که شد کشته او، نیک سرانجام افتاد از مرید پاک حسین و مراد معظم امت و ولی امر زمان و نایب حضرت حجت(عج)، خامنه ای عزیز، وفا و استقامت آموخته ایم و از تکرار کربلا باکی نداریم و سینه های پر اندوه خویش را آماج سهم و سنان نموده ایم و حق خویش را اگر در فراسوی ثریا باشد می جوییم. اربعین، فرصت مجدد فریاد رسای ستم سوزی است، فرصت هم آوا شدن با زینب کبری(س) که احیاگر امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح ناب حسینی بود و حراست از ارزش های علوی، آموزه شکر و شکیبایی و رشادت اوست.. ما درس استمرار ایثار ناب حسینی و عدل بی عدیل علی از خروش زهرایی زینب آموخته ایم و بسان آن اسوه استقامت سرخ، تا تمامیت هستی مان را فدای ساحت ولایت کنیم و در سیل سختی های دهر و هجمه هراسناک حرامیان، به زیبایی زهد و جلالت جهاد و نجابت منطق، اندیشیم. زینب، صحیفه مصائب اولیاء خدا، وارث فضایل صدیقین، ثمره رنج انبیاء، عصیر خصایل صالحین و عصاره بذل مهجه قلب شهیدان است. زینب، آئینه تمام نمای درد جراحت سینه ام ابیها و انشقاق تارک مولا و شرنگ تنهایی مجتبی و حماسه سرخ عاشوراست. زینب، یادگار لحظه های نینوا و ملجاء سالار شهیدان در هجوم بی نهایت شمشیر بلیه است. برای زیارت مرقد عنایت حسین از آستانه ولای زینب گذشته ایم و برای دیدار ضریح عطوفت علی، خاکبوس رواق پاک مهر زینبیم و هماره برای لقای حریم قدس فاطمه از محضر مطهر زینب کبری اجازه می طلبیم و ارادت به ساحت بانوی نینوا، بهشت بی کرانه ماست. واقعه عاشورا موضوع امام حسین(ع)، زندگی و حرکت آن حضرت ، یک برنامه مکتب و نظام فکری است. سنگری است دفاعی برای برافراشته نگه داشتنه پرچم عزت و شرف جامعه بشری. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سمبل استقلال، اخلاص، توحید، اخلاق، شجاعت و در یک کلام همه خوبی هاست. و در این مجموعه ، واقعه عاشورا یک انقلاب، تحول و نهضت است. قیامی است که هم خود فی نفسه موضوعیت دارد، و هم گذشته و آینده بر محور آن تنظیم شده است. از همین رو خداوند همه انبیا را مامور کرده است تا حادثه عاشورا و حرکت امام حسین(ع) را مطرح نمایند. خداوند جریان حضرت امام حسین را از طریق جبرئیل برای آدم، نوح و ابراهیم و سایر انبیا(ع) بازگو کرده، و انبیا نیز قلب خود را با یاد امام حسین صفا داده و نشان داده اند که یاد امام حسین در متن همه مکاتب است. لذا عاشورا چشمه جوشان حیاتی است که همه از آن بهره گرفته اند. حتی وجود مبارک پیامبر خاتم(ص) نیز از همان روز ولادت حضرت سیدالشهدا(ع)، برنامه آن حضرت را بسیار واضح و روشن مطرح کرده اند. حضرت رسول(ص) روز ولادت حضرت اباعبدالله(ع)، گریه کردند و در پاسخ به سوال از علت این گریه موضوع قتل امام حسین را در همان روز اول ولادت بیان فرمودند. امیرالمومنین(ع) نیز در ایام جنگ صفین، روزی در عالم رویا جریان کربلا را دیدند. وقتی بیدار شدند گریه کردند. اصحاب عرض کردند: آقا چرا گریه می کنید؟ فرمودند: در عالم رویا حسینم را دیدم که در دریای خون دست و پا می زد. در همین راستا شعار وجود مبارک امام زمان(عج) هم "یالثارات الحسین" است و اولین ندایی که آن حضرت سر می دهند و در عالم مطرح می کنند، احیای جریان کربلا و مطرح کردن حقیقت قیام حسینی است. و ما نیز هر صبح جمعه ندبه کنان و﴿این الطالب بدم المقتول بکربلا﴾گویان پی خونخواه و منتقم خون حسین و یارانش می گردیم تا وعده الهی ﴿و لقد کتبنا فی الزبور من بعدالذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون﴾ (انبیا 105)تحقق یابد. انشاالله! بلوغ عاشورا در غروب عطش آلود، وقتی برق شقاوت خنجری آبگون بر حنجره آخرین شهید نشست. وقتی صدای شكستن استخوان در گوش سم ها پیچید و آنگاه كه خیمه ها در رقص شعله ها گم شدند، جلادان همه چیز را تمام شده انگاشتند. هشتاد و چهار كودك و زن، در ازدحام نیزه و شمشیر، از ساحل گودالی كه همه هستی شان را در آغوش گرفته بود گذشتند. تازیانه در پی تازیانه، تحقیر و توهین و قاه قاهی كه با آه آه كودكان گره می خورد، گستره میدان شعله ور را می پوشاند. دشمن به جشن و سرور ایستاده است و 50 هزار نوازنده، دست افشان و پایكوبان، در كوچه هایی آراسته ، به انتظار كاروانی هستندكه با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شكسته ترین دل و تاول زده ترین پا، به ضیافت تمسخر . طعنه و خاكستر و خنده آمده اند. زنان با تمامی زیورآلاتشان به تماشا آمده اند. همه را اندیشه این است كه با فرو نشستن غبار كربلا، قیام و جهاد و حماسه مرده است و با افراشتن سرها بر نیزه، همه سرها فرو شكسته است. اما خروش رعدگونه زینب(س)، آذرخش خشم سجاد(ع) و زمزمه حسین(ع) بر نیزه، همه چیز را شكست. شهر یكپارچه ضجه و اشك و ناله شد و باران كلام زینب جان ها را شست و آفتاب را از پس غبارها و پرده ها به میهمانی چشم های بسته آورد. چهل روز گذشت. حقیقت، عریان تر و زلال تر از همیشه از افق خون سربرآورد. كربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاك ستم را به بازی گرفت. خونی كه در آن روز غریبانه ترین غروب، در گمنام ترین زمین، در عطشناك ترین لحظه بر خاك چكه كرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ های خاك را به جنبش و جوشش و رویش خواند. چهل روز آسمان در سوگ قربانیان كربلا گریست و هستی، داغدار مظلومیت حسین(ع) شد. چهل روز، ضرورت همیشه بلوغ است، مرز رسیدن به تكامل است و مگر اوج سرما و گرما را به "چله" نمی شناسیم و مگر میعادگاه موسی در خلوت طور با چهل روز به كمال نرسید. اینك، چهل روز است كه هر سبزه می روید، هر گل می شكفد، هر چشمه می جوشد و حتی خورشید در طلوع و غروب، سوگوار قربانگاه عشق است. چهل روز است كه انقلاب از زیر خاكستر قلب ها شراره می زند، آنان كه رنج پیمان شكنی بر جانشان پنجه می كشید و همه آنان كه شاهد مظلومیت كاروان تازیانه و اشك و اندوه بودند و همه آنان كه وقتی به كربلا رسیدند كه تنها غبار ضجه جنگ و بوی خون تازه و دود خیمه های نیم سوخته را دیدند، اینك برآشفته اند، بر خویش شوریده اند، شلاق اعتراض بر قلب خویش می كوبند و اسب جهاد زین می كنند. چهل روز است كه یزید جز رسوایی ندیده و جز پتك استخوان كوب، فریادی نشنیده، چهل روز است استبداد بر خود می پیچد و حق در سیمای كودكانی داغدار و دیدگانی اشكبار و زنانی سوگوار رخ نموده است. اینك، هنگامه بلوغ ایثار است. هنگامه برداشتن بذری است كه در تفتیده ترین روز در صحرای طف در خاك حاصلخیز قتلگاه افشانده شد. اربعین است. كاروان به مقصد رسیده است. تیر عشق كارگر افتاده و قلب سیاهی جاك خورده است. آفتاب از پس ابر شایعه و تهمت و دروغ و فریب سر برآورده است و پشت پلكهای بسته را می كوبد و دروازه دیدگان را به گشودن می خواند. اربعین است. هنگامه كمال خون، باروری عشق و ایثار، فصل درویدن، چیدن و دوباره روییدن، هنگامه میثاق است و درباره پیمان بستن. و كدامین دست محبت آمیز است تا دستی را مه چهل روز از گودال، به امید فشردن دستی همراه، برآمده، بفشارد؟ كدامین سر سودای همراهی این سر بریده را دارد و كدامین همت، ذوالجناح بی سوار را زین خواهد كرد؟ اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله "گودال" ایستاده است! دو دستی كه در ساحل علقمه كاشته شد، بلند و استوار چونان نخلهای بارور، سربرآورده و حنجره ای كوچك كه به وسعت تمامی مظلومیت فریاد می كشید، آسمان در آسمان را به جستجوی همصدا و همنوا سیر می كند. راستی، كدامین ما به "همنوایی" و همراهی بر می خیزد؟ مگر هر روز عاشورا و همه خاك، كربلا نیست؟ بیایید تشنگی و عطش كربلائیان خاك را هرگز نپسندیم. روح عاشورا در كالبد اربعین یا جریان نهضت در مجرای نظام اربعین در فرهنگ ما با عاشورا پیوند خورده است. مردم ما قرنها است كه از پسحادثه كربلا، آتش «ذكر» را در جان خود زنده نگاه داشتهاند. نزد ایشان، اربعینآنچنان نبوده است كه معنایی سوای عاشورا را بنمایاند. بلكه برعكس، اربعین آغازیبوده است بر درآمیختگی خاطره شهیدان با زندگی متعارف ایشان. و به تعبیری، حضورهماره یومالله درحیات تقویمی آنان! از اربعین بدین سو، گرچه از یك جانب عزای حسین (ع) و یارانش، پایان میگیرد وپیروانش به استقبال «ربیع» جامه عزا از تن بر میكنند و به ظاهر روال عرفی زندگیایشان آغازیدن میگیرد، اما در ذهن و ضمیر ایشان «عرفی» و «قدسی»، «دنیا» و «آخرت»، «معیشت» و «معنویت» و «ماده» و «معنا» در هم تنیده است و همچون «ذهن تضاد محورِغربی» رودرروی هم قرار نگرفتهاند. یاد شهیدان، یاد حادثهای است كه از چارچوب تنگ زمان تقویمی ،كمی بیرون شدهاست و پا به عرصه پیش پا افتادهترین رفتارهای روزمره شیعیان میگذارد. از این رواست كه اربعین، «آغاز دوباره زندگی است با شادیها و غمهایش و با تمامی جلوههای رنگبه رنگش». منتها «آغازی مبتنی بر ذكر». زندگی زان پس با «یومالله» معنا میگیرد وبا یادكرد آن، حجاب زمان فانی وتقویمی دریده میشود. دراین چنین روایتی از اربعین، معنای این روز را به بهترین وجه می توان با مفهوم"ذكر" صورتبندی كرد. گفتار اربعین ـ اگر سخنگفتن از گفتاری به این عنوان روا باشدـ گفتاری است كه جوهره آن را “ذكر” و “تجدید عهد با زمان باقی” میسازد و لذا باخاتمهیافتن رسالت شهیدان، رسالتی آغازیدن میگیرد كه به تعبیر زیبای مرحوم شریعتیمیتوان آن را نقش انقلابی «یاد» و «یادآوران» خواند. دلباختگان به حسین، آنان كهآتش یاد او و آنچه او از «سقف امكانات آدمی در ارادهكردن و خواستن» به نمایش می گذاردرا در سینه زنده نگاه داشتند، در پیوند با حادثهای كه در ذهن مردمان از حد و حدود «زمان تقویمی» بیرون شده است، حیات باطنی خود را زنده نگاه میداشتهاند بهخصوصآنگاه كه حیات ظاهری ایشان در زمان تقویمی جولانگه نابكاران قرار میگرفته است! درچكاچك شمشیرها و در زیر سم استوران تاتار و مغول و آنسان كه برای اهل این دیاررنجدیده هیچ حریمی برای حفظ خود نمیمانده است، ذكر «خدا» و «ایام او» و یادكردآنكه «خود» بودن و «خواستن» را در كاملترین معانی به نمایش گذارد، شخصیت درونی مردمما را از فروریختن مانع میشده است و با یادكردِ یوم الله گرچه مردم ما گاه تن بهجبر جباران میدادهاند اما دل نمیدادهاند وعزم خود را برای «تاریخ فردا» زندهنگاه میداشته و به انتظار آن مینشستهاند. امروزه آیینهایی چون عاشورا و اربعین در ذهن بسیاری از ایرانیان تا به حد مناسك(Ritual)ارتقا یافتهاند و مناسك نه صرفاً در نگاه ما، بلكه در بسیاری از آیینهایدیگر (كه برمدار «اكنونیت» نمیگردند) دریدن حجاب زمان تقویمی وگونهای پیوند بازمان قدسی را هدف قرار می دهد. با این خرق حجاب، آدمی از خسران «در زمان بودن»میرهد. وشیعیان حسین (ع) این خرق حجاب را با ذكر یك خاطره صورت میدهند، یعنی عاشورایاو و ایمان و عمل صالح وی. با این حال، این تنها روایت ممكن از اربعین نیست. هستند در زمان ما سیاسیونی كهاربعین را نه به معنای تجدید عهد با عاشورا، بل به معنای عبور از آن میانگارند. ازنظر ایشان اگر فرهنگ عاشورا در برخی برداشتها بر مدار “تحول و نهضت” میچرخد،فرهنگ اربعین آغاز “دوران بقا” است. اگر مضمون اولی “تكلیفگرایی” است، دومی براساس “محاسبات عقلانی و نتیجهگرایی” سامان مییابد. اگر عاشورا مستقل از وضع موجود است،دومی حفظ نظام را واجبترین واجبها میانگارد و لذا با شبیهسازی امروز به دیروزگفته میشود: «ما درحال انتقال از فرهنگ عاشورا به فرهنگ اربعین هستیم. تمثیلاً اینكه از یكواقعه عاشورایی با تمام تعزیت و عنصر فداكاری، چهل روز میگذرد و پس از گذشت اینمدت، آن شور و التهاب اولیه فروكش كرده و گرد و خاكهای صحنه جنگ و انقلاب فرونشسته و فرهنگ عاشورا در حال تبدیلشدن به فرهنگ اربعین است. درفرهنگ اربعین مابرمیگردیم و به عقب نگاه می كنیم كه چه كرده ایم؟ آیا واقعاً كفایت میكرد كه ما باتعزیه پیش برویم؟ آیا ما مكلف به حفظ محمل مادی نیستیم؟ به نظر من از مقطعی به بعددر انقلاب ما نیز، این مسائل مطرح شد كه ما نمیتوانیم فقط به فكر اندیشه باشیم،حفظ نظام اوجب واجبات است. تا به حال حفظ اندیشه اوجب واجبات بود، یعنی فرهنگعاشورایی! اما از زمانی به بعد دیگر به این نتیجه میرسیم كه باید "نظام" را حفظ كنیمواین ظرف باید باشد تا آن مظروف باقی بماند. ما فرهنگ اربعین را شروع میكنیم كه دراین فرهنگ حفظ نظام اصل است و دیدگاههای معتقد به بقا و توسعه نظام رشد میكند وگسترش می یابد و از پارادایم "فنا" دوباره به پارادایم "بقا" میرسیم. یعنی بعد ازاربعین خود امامحسین(ع) هم، در تشیّع همین اتفاق افتاده است. یعنی بعد از اربعینیك گرایش زیدی وجود دارد كه هنوز در فرهنگ عاشورا زندگی میكند و دیگر گرایش ائمهاست كه در فرهنگ اربعینی جای دارد و به تربیت شاگرد و تداركات سیاسی و … پرداختهمیشود و جهتگیری حركتها برمبنای محاسبات عقلانی است . خصوصیاتی كه در این رأی برای فرهنگ عاشورا و اربعین برشمرده شده و تعارضی كهنهایتاً میان این دو افكنده شده، چندان مستند به شواهد تاریخی نیست. روایتی نیز كهاز حوادث یكی دو دهه اخیر در میهنمان و آرای امام به دست داده شده هم به همین ترتیبقابل مناقشه مینماید. شاید هم از اساس مقصود، نه به دست دادن تحلیلی از تاریخاسلام بوده و نه روایتی دقیق از تاریخ معاصر ایران و اشاره به این دو صرفاًاستحسانی است برای طرح یك اندیشه! اندیشهای كه با دو مؤلفه مهم نمایانده میشود: نخست، تعارض “تكلیفگرایی” با “نتیجه اندیشی” و “مصلحتبینی” و دوم روایت تكاملاجتماعی از منظر «میل به بقا و سازگاری با محیط»! زیبائیهای عاشورا امام حسین(ع) برای احیای دین جدّش حضرت محمد (ص) قیام کرد تا گوهر دین مجدداً درجامعه برپا شود. عاشورا سبب شد تجملگرایی و ظاهرپرستی کمرنگ شود و پیام قدسیپیامبر زنده گردد. عاشورا برای اصلاح دین و احیای معروفها بود. امام حسین (ع( در ابتدا به عنوان یک مصلح اجتماعی و بعد به عنوان یک مصلح دینی توانست رسالت خودرا به خوبی به انجام برساند. قیام امام حسین(ع) خون را در رگ انسانهای مردهبیدار کرد و باعث حرکت و تکاپو در جامعه گردید. اگر پاسداشت عاشورا صرفاً باروضهخوانی و گریه سپری گردد، بر این قیام عظیم جفا شده است. باید از این الگو کهمیتواند ذائقهها را دگرگون سازد، به درستی بهرهبرداری نماییم.اگر برداشتهایعمیق از عاشورا شود، درسهای بزرگی در بردارد که میتواند بستری برای تحول در جامعهباشد.اشکها باید صرف عشق و ارادت به امام حسین (ع) گردد. این عشق سبب پیروی ازامام میگردد که خودباوری را به همراه خواهد داشت. بخشهای زیادی از عاشورامغفول مانده است. به غیر از رسالت و وظیفهای که بر عهدهی امام حسین (ع) بود شخصیتفردی ایشان نیز بسیار والا و قابل بررسی است. اصلاح جامعه، به پا داشتن معروفهادر جامعه و رساندن انسانها به عزت، سربلندی و آزادی از جمله رسالتهای امام حسین(ع) بود. آن حضرت اگر حکومت و قواعد تلخ را به رسمیت میشناخت، هم بزرگی خود را ازبین میبرد و هم با این بیعت زمینهی گسترش ظلم و ستم در جامعه را فراهممیآورد. نگاه حقطلبانه، عزتطلبانه و آزادیخواهان از جمله دیدگاههای عاشورااست. امام حسین(ع) پیروان خویش را نیز به سوی این مسیرها دعوت کرد که ما نیز بایدبه این نگاهها توجه ویژه داشته باشیم. شب عاشورا تراژدی عمیق برای تمام بشریتاست. علیرغم آزادی عمل که شب عاشورا امام حسین(ع) به یاران خویش دادند، انسانهاییماندند که میدانستند مرگ در انتظار آنهاست اما دست از خود کشیدند و جاودانهگشتند. دستیابی به جامعهای عزتمدار و پرورش انسان عزتمدار از دیگر اهدافامام حسین (ع) در عاشورا بود. باید با نگاه عمیقتر به عاشورا، درسهای بیشتری ازاین واقعه عظیم بیاموزیم و تأثیر بیشتری در روح و روانمان ایجاد کنیم.عشق وعرفان نیز در عاشورا متبلور است. عاشورا صحنهی هنرنمایی است که انسان را از زندانروح آزاد میسازد. کربلا برای معرفی طبیب برای کاهش بیماری دل و رهانیدن انساناز بندگی، خودپرستی، طمع و حسادت است. معنای «ثارالله» ثار از ریشه "ثار" و "ثوره" به معنای انتقام و خونخواهی و نیز به معنای خون آمده است. برای "ثارالله" معانی و وجوه مختلفی ذکر شده که هر یک تفسیر خاص خود را می طلبد. در مجموع به این معناست که: خداوند، ولی دم آن حضرت است و خود او خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب می کند. چرا که ریختن خون سیدالشهدا علیه السلام در کربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهی و طرف شدن با خداوند است. به طور کلی از آن جهت که اهل بیت علیهم السلام "آل الله" هستند، شهادت این امامان، ریخته شدن خون متعلق به خداوند است. اگر چه این واژه در قرآن نیامده است، لیکن می توان آن را با آیات قرآنی اینگونه توجیه نمود. خداوند می فرماید: ﴿من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطنا﴾"آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولی اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم".(سوره اسرا، آیه 33) هر کسی (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، اولیای دم او، حق خونخواهی دارند و از آنجا که اهل بیت – به ویژه امام حسین علیه السلام – مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند کشته شده اند و جان به جان آفرین تسلیم کرده اند، در واقع "ولی دم" و خونخواه آنان، خود خداند است. بنابراین "ثارالله" به این معنا است که خون بهای امام حسین علیه السلام متعلق به خدا است و او کسی است که خون بهای امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت. این واژه حاکی از شدت همبستگی و ÷یوند سیدالشهدا علیه السلام با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا می ماند که جز با انتقام گیری و خون خواهی خدا، تقاص نخواهد شد. اگر "ثار" به معنای خون باشد، قطعا مراد از "ثارالله" معنای حقیقی نیست، بلکه یک نوع تشبیه، کنایه و مجاز است. چون مسلم است که خداوند موجودی مادی نیست تا دارای جسم و خون باشد، ÷س این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس است. یعنی، همان گونه که نقش خون در بدن آدمی نقش حیاتی است، وجود مقدس امام حسین علیه السلام نسبت به دین خدا چنین نقشی دارد و احیای اسلام با نهضت عاشورا بوده است. درسى كهاربعین به ما مىدهد درسى كه اربعین به ما مىدهد، این است كه باید یاد حقیقت وخاطرهى شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اولانقلاب تا امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بودهاست. چه تبلیغات و طوفانى كه علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلامو میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى كه جانشان - یعنىبزرگترین سرمایهشان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند ومستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامهها و مجلهها و كتابهایى كه منتشرمىكردند، در ذهن آدمهاى سادهلوح در همه جاى دنیا، چه تلقینى توانستندبكنند. حتّى افراد معدودى از آدمهاى سادهدل و جاهل و نیز انسانهاى موجّه و غیرموجّهى در كشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهایى مىزدند كه ناشى ازندانستن و عدم احاطه به حقایق بود. همین چیزها بود كه امام عزیز را برمىآشفت ووادار مىكرد كه با آن فریاد ملكوتى، حقایق را با صراحت بیان كند. اگر در مقابلاین تبلیغات باطل، تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان ونویسندگان و هنرمندان، در خدمت حقیقتى كه در این كشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمندر میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناكى است. البته، اكثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به بركت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابلتبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیدا كردهاند. از بس دشمن دروغ گفت و چیزهایى راكه در مقابل چشم مردم بود، به عكس و واژگون نشان داد و منعكس كرد، اطمینان مردم مانسبت به گفتهها و بافتهها و یاوهگوییهاى تبلیغات جهانى، بكلى سلب شده است. دستگاه ظالم جبار یزیدى با تبلیغات خود، حسینبنعلى(ع) را محكوم مىساخت ووانمود مىكرد كه حسینبنعلى(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى وبراى دنیا قیام كرده است!! بعضى هم، این تبلیغات دروغ را باور مىكردند. بعد هم كهحسینبنعلى(علیهالسّلام )، با آن وضع عجیب و با آن شكل فجیع، به وسیلهى دژخیماندر صحراى كربلا به شهادت رسید، آن را یك غلبه و فتح وانمود مىكردند! اما تبلیغاتصحیح دستگاه امامت، تمام این بافتهها را عوض كرد. "حق، این گونه است." دیدگاه مقام معظم رهبری درباره اربعین: اساساً اهمیت اربعین در آن است كه در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر(ص)،یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد و این كار پایهگذارى گردید. اگر بازماندگانشهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسینبنعلى(علیهالسّلام( در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادتاستفادهى زیادى نخواهند برد. درست است كه خداى متعال، شهدا را در همین دنیا همزنده نگه مىدارد و شهید به طور قهرى در تاریخ و یاد مردم ماندگار است؛ اما ابزارطبیعىیى كه خداى متعال براى این كار - مثل همهى كارها - قرار داده است، همین چیزىاست كه در اختیار و ارادهى ماست. ما هستیم كه با تصمیم درست و بجا، مىتوانیم یادشهدا و خاطره و فلسفهى شهادت را احیا كنیم و زنده نگهداریم.
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15